نه از نت خبری هست و نه از جایی برای یادداشت، گوش شاگرد است و دست استاد تا بشنود و ببیند و بنوازد و موسیقی در سینهاش جا خوش کند.
همین 100 سال پیش بود که داستان تغییر کرد، همان زمان که در کنار همه تازههایی که از فرنگ میآمد، موسیقی کلاسیک غربی و ملزوماتش هم از راه رسید. صداهای نو، سازهای تازه و شیوههای آموزشی ناآشنا. شیوه انتقال و آموزش موسیقی که برای قرنها شیوه شفاهی و سینهبهسینه بود میرفت که جایش را به ابزار تازهای به نام نت و نتنویسی بدهد. به این ترتیب امکانی فراهم شد تا رازی که قرنها در سینه موسیقیدانان ایرانی مانده بود، روی کاغذ بیاید.
از همان ابتدای ورود، شیوه تازه مخالفانی پیدا کرد. موسیقیدانان ایرانی دو راه در پیش گرفتند، عدهای موافق شیوه تازه بودند تا روح دوبارهای بر موسیقی دستگاهی ایران بدمند و عدهای مخالف بودند که این راه تازه، راه ما نیست و رمز زندهماندن موسیقی ایرانی چنگزدن به همان شیوههای کهن گذشته است. این راه 100ساله هنوز هم به انتهایش نرسیده و هرکدام موافقان و مخالفانی دارد.
«محمدرضا لطفی» موسیقدانی که شش سال قبل پس از مدتها اقامت در فرنگ به ایران آمد، یکی از همان هنرمندانی است که طرفدار سنت گذشته است و آموزش سینهبهسینه. آموزشگاه موسیقی «مکتبخانه میرزاعبدالله» که شش سال قبل و بعد از بازگشت او تغییر نام داد، نه فقط در شیوه آموزش که در شکل و شمایل هم چهرهای سنتی دارد: کفشها در ورودی کلاسها جفت میشود، شاگردان چهارزانو روی فرش مینشینند و ساز دست میگیرند. نه از نت خبری هست و نه از جایی برای یادداشت، گوش شاگرد است و دست استاد تا بشنود و ببیند و بنوازد و موسیقی در سینهاش جا خوش کند. در خصوص وضعیت فعلی آموزش موسیقی و شیوهای که محمدرضا لطفی به آن پایبند است، با او به گفتوگو نشستهایم.
- مکتبخانه میرزاعبدالله از معدود آموزشگاههایی است که شیوه شفاهی و انتقال سینهبهسینه را در آموزش موسیقی محور کارش قرار داده. دلیل آن، فقط پیشینه چنین شیوهای در موسیقی ایرانی است؟
شاید بهتر باشد قبل از این، به تاریخچه آموزش موسیقی در دنیا اشارهای بکنیم. موسیقی از زمانهای دور در همه دنیا حتی اروپا از طریق شنیدن آموزش دادهمیشد و گوش تنها ابزار آن بود؛ چراکه بیشتر موسیقیهای دوران قدیم بر هنر فردی نوازنده متکی بودند.
یعنی او خلاقیت، بیان هنری و امضای خودش را پای کار داشت و هربار در یک حال و هوا ملودی و ریتم جدیدی را با ساز اجرا میکرد و به قول معروف بداههنوازی میکرد. در همین دوران و بسیار قبلتر از کشورهای اروپایی، شیوه نتنویسی ابتدایی در بعضی کشورهای شرقی مثل هند یا بعضی کشورهای آسیای میانه رایج شدهبود که نه برای آموزش موسیقی بلکه برای استادان نوازنده مورد استفاده قرار میگرفت. به این ترتیب که اگر استاد جایی را فراموش میکرد، با نگاه به آن علامات و نشانهها برایش یادآوری میشد.
اما در اروپا اتفاق دیگری رخ میداد. به مرور از حدود قرن شانزدهم در اروپا کمکم هارمونی وارد موسیقی شد و آثار، شکل ارکسترال و چندصدایی به خود گرفتند. این تغییرات ادامه داشت تا آنکه حدود قرن هفدهم این تغییرات در موسیقی توسط باخ، آهنگساز آلمانی تثبیت شد، سازها برای اجرای موسیقی تازه تعریف شدند که چهار نوع صدا برای ارکستر تعریف میکرد و سازها هم در این ارکستر برای تنظیم این صداهای بم، متوسط، زیر و زیرتر تغییر یافتند.
اما در موسیقی شرقی این ضرورت تاریخی به وجود نیامد. یعنی آنها باز هم به شیوه قبل که تکنوازی، تکخوانی یا ساز و آواز بود، کارشان را ادامه دادند، حتی اگر چند نفر به صورت گروهی هم با هم ساز میزدند، اصطلاحا «اونیسون» مینواختند و یک ملودی را اجرا میکردند.
ما هنوز هم در موسیقی ایرانی چنین شیوهای را دنبال میکنیم، جریان اصلی موسیقیمان هنوز هنر «بداههنوازی» است و ارکسترال نشده. بنابراین شیوه آموزشمان هم بر اساس همین شیوه یا اصطلاحا گوشی ادامه یافته. اما در حدود یک قرن قبل تغییراتی در شیوه اجرای موسیقیمان پدید آمد و آن اینکه «نتنویسی» وارد موسیقی ما شد. پس از آنکه «موسیو لومر» نتنویسی را وارد مدرسه دارالفنون کرد و با فاصله کوتاه مرحوم «علینقی وزیری» از فرنگ بازگشت و هنرستان موسیقی را تاسیس کرد.
به این ترتیب نت از اروپا وارد سیستم آموزشی ما شد و بسیاری از موسیقیدانان ما علاقهمند به اجرای آثار ارکسترال شدند، همان شیوههایی که اروپا در قرون وسطی یا دوره باروک تجربه کردهبود. بعضی موسیقیدانان سعی کردند همان تغییرات را اعمال کنند، با این تفاوت که سازهای ما با این نگاه چندصدایی تکامل پیدا نکرده بود.
بنابراین آن استادان، سازهای غربی را وارد هنرستان کردند و با آن سازها کارهای ارکسترال را اجرا کردند که سازهای ایرانی درصد کمی از یک ارکستر را تشکیل میداد. اما برای یک موسیقی تکصدایی مثل موسیقی ایرانی، آموزش گوشی بهتر جواب میدهد، چرا که تکخوان و تکنوازان خوبی در این شیوه تربیت میشوند. مثل موسیقیدانان هندی که 3 هزار و 500 سال است شیوه نتنویسی خودشان را دارند، اما باز هم به شیوه گوشی و بدون استفاده از نت، موسیقی را آموزش میدهند.
- چرا شیوه شفاهی برای موسیقی تکصدایی که تکنوازی و تکخوانی محورش است، بهتر جواب میدهد؟
به وسیله روش شفاهی و اصطلاحا گوشی، مبنای آموزش، گوش شماست و به این ترتیب موسیقی در لوح ضمیر شما نفوذ میکند و آن را یاد میگیرید، اما در شیوه آموزش غربی که بر مبنای نت شکل گرفته، چشم هم دخیل است و حساسیت گوش پایین میآید. من این مساله را همیشه با فرآیند یادگیری زبان مادری مقایسه میکنم. در واقع بچهها اول زبان را میآموزند و بعد خواندن و نوشتن را در مدرسه یاد میگیرد.
من با خود نت مشکلی ندارم، نت یک خط است و موسیقی نیست. نت ترجمه موسیقی است و ترجمه هیچوقت جای اصل را نمیگیرد. شما نمیتوانید تمام احساس موسیقی را مثل «نوانس» روی کاغذ بیاورید. زبان موسیقی مثل زبان کامپیوتر صفر و یک نیست، که بتوان بهراحتی مثل ریاضیات برایش چارچوب گذاشت، اگر اینطور شود که بهجای هنرمند و موسیقیدان، مهندس موسیقی تحویل دادهاید. استادان بزرگ موسیقی کلاسیک امروز با شاگردان پیشرفته، گوشی کار میکنند.
- حدود 100 سال از ورود موسیقی غربی به ایران و شیوهای که اساس آموزش موسیقی را نتنویسی قرار میدهد، میگذرد. علاوهبر این اجرای موسیقی ما هم دیگر بداهه و تکنوازی نیست. پس چه لزومی هست که از ابتدا موسیقی را شفاهی و گوشی آموزش دهیم؟ چرا مثل مثالی که از آموزش موسیقی در سطوح بالا در غرب آوردید، ابتدا از شیوه نتنویسی شروع نکنیم و در مراحل بالاتر شیوه گوشی را به کار نبریم؟
آنها ناچارند که یک نت اولیه داشتهباشند. اساس موسیقی غربی موسیقی ارکسترال و چندصدایی است، مثلا 150 نفر یک پارتیتور جلوشان میگذارند و یک رهبر که آنها را هدایت کند. اما در موسیقی ایرانی ما یک تکنواز میخواهیم که روی صحنه ساز بزند و بر پایه اصول موسیقی ایرانی در لحظه ابداع کند و بداهه بزند.
آموزش ما همیشه آموزشی شفاهی بوده، شما ببینید تقریبا تمام موسیقیدانانی که در موسیقی ایرانی استاد شدهاند، به این شیوه آموزش دیدهاند، شما فکر میکنید اگر موسیقیدانان ما به شیوه نتنویسی آموزش دیدهبودند، ما امروز هنرمندی مثل استاد «حسن کسایی» میداشتیم؟ آنهایی که نت میدانند وقتی موسیقی را میشنوند، اول آن نت در تصویر ذهنیشان میآید و بعد آن را میخوانند، اما مثلا برای من یا کسایی این طور نیست، موسیقی مستقیم است و برای ما معنا دارد.
شاید بگویند ما در موسیقی ایرانی هنرمند خلاق و بداههنواز نمیخواهیم، تکنواز تاز و کمانچه نمیخواهیم و فقط کار ارکسترال میکنیم، خوب بهراحتی میشود راه اروپاییان را رفت. حرف من این است که در کنار شیوه نتنویسی شیوه گوشی هم باشد. اما نمیدانم چرا بعضی از دوستان میخواهند روش گوشی را بر بیندازند و بگویند همهجا باید روش نتنویسی باشد.
- در مکتبخانه، هنرآموزان باید چقدر گوشی کار میکنند و بعد سراغ نت بروند؟
ما در مکتبخانه چندان شاگرد کمسن و سال نداریم، شاید 5درصد آنها مبتدی باشند. بیشتر کسانی هستند که نت بلدند و ساز میزدند. اگر هنرجوی کمسن ما بخواهد موسیقیدان شود و به طور حرفهای موسیقی ایرانی را یاد بگیرد، با او گوشی شروع میکنیم و بعدا برایش کلاس نتخوانی میگذاریم. اگر یکبار همراه من سر کلاس همینهایی بیایید که چند سال موسیقی کار کردهاند، میبینید که چقدر ضعف شنوایی دارند، چقدر حسشان ضعیف است.
گوش اساس شنیدن است و آموزش هم باید از طریق آن انجام شود. حتی اگر شیوه آموزش هم نتنویسی است، استاد باید همراه شاگردش ساز بزند که شاگرد همراه نت، صدا را هم بشنود. اما در بسیاری موارد استاد فقط با پا زدن، ریتم را به او یادآوری میکند و شنیدنی در کار نیست.
البته اگر خوششانس باشیم و خود استاد گوش و احساس قوی داشتهباشد. من معتقدم بهتر است آشنایی با موسیقی در ابتدا با شیوه غربی نباشد، چون کتابهای آموزش موسیقی حتی در دوره وزیری هم، طعم و رنگ موسیقی غربیشان زیاد بود و هست و آموزنده از ابتدا با دید زیباییشناسی غربی سراغ موسیقی میرود، در حالیکه زیباییشناسی امری فرهنگی است و نوازنده باید به زیباییشناسی فرهنگ ایرانی خو بگیرد، همانطور که درک زیباییشناسی شعر حافظ با دانستن فرهنگ و ادبیات فارسی رابطه مسقیم دارد.
- زیباییشناسی موسیقی ایرانی را تنها به این شکل میتوان درک کرد؟
در درجه اول موسیقی باید تبدیل به زبان مادریتان شود که بتوانید حسش کنید و گوشتان تقویت شود. در هنرستانهای موسیقی وقتی میخواهند از یک بچه پنجششساله امتحان بگیرند هم بر همین اساس عمل میکنند. از کودک ریتم را امتحان میگیرند، مثلا یک ریتم را با دست روی میز میزنند و او هم باید همان را تکرار کند، اگر نتواند تکرار کند، میگویند ریتمش قوی نیست. بعد مثلا با پیانو نتی را میزند و از کودک میخواهند همان نت را بخواند، اگر چندین بار تکرار شود و کودک نتواند، او را به هنرستان یا کنسرواتوار اصلا راه نمیدهند و میگویند استعداد موسیقی ندارد.
بنابراین احساس موسیقی ربطی به نت ندارد، گوش او را امتحان میکنند. موضوع این است که ما با آموزشمان باید این گوش بااستعداد را تقویت کنیم، نهاینکه به وسیله نت حساسیت گوش را هم پایین بیاوریم. شما اگر در یک کنسرواتوار ساز پیانو را انتخاب کنید، اجبارا باید یک ساز کششی هم بزنند؛ چون در یک ساز کششی مثل ویولن شما به وسیله گوشتان یاد میگیرید فاصله و نت را پیدا کنید و گوشتان قوی میشود. این مثل نقاشی است که با دیدن زیاد چشمانش تربیت میشود و رنگهایی را روی یک تابلو تشخیص میدهد که یک آدم معمولی آنها را نمیبیند.
ببیند ما یک موهبت داریم که طی قرنها آن را آموختهایم، صداهایی را میشنویم که یک نوازنده غربی آنها را نمیشنود. او فقط آن چیزهایی را میشنود که در تاریخ موسیقیاش حضور داشته، 300 سال است که گوشش برای موسیقی پرده و نیمپرده انعطاف گرفته، در صورتی که مثلا حتی یک آدم عامی هندی هم حتی یک هشتم پردهها را میتواند بشنود، چون اینها در موسیقیاش حفظ شده و گوشش برای آن صداها طی قرنها تربیت شده.
اگر کسی بخواهد فقط بر مبنای نتنویسی موسیقیدان شود، مثل این است که یک آلمانی تنها با تواناییاش در خواندن و نوشتن فارسی بخواهد یک رمان بنویسد، قطعا رمانش یخ میشود، درست مثل کسی که بخواهد در موسیقی ایرانی فقط براساس آنچه در شیوه نتنویسی آموخته، کار کند.
به قول استاد مرحوم «نورعلی برومند» این آدمها یخ ساز میزنند. بنابراین آموزش گوشی مبنای فهم موسیقی شرقی و اجرای آن در مقام یک سولیست است. استادان من از مرحوم «میرزا حسینقلی» تا امروز به همین دلایل با شیوه آموزش نتنویسی مخالف بودند.
- آن چیزی که اساتید موسیقی در شیوه آموزش سینهبهسینه به شاگردانشان یاد میدادند، میراثی بود که طی قرنها چرخش به دست آنها رسیدهبود. اما به دلایل مختلف طی سالها در این فرآیند شکافی ایجاد شد و بسیاری از این دانستهها ثبت نشد و از بین رفت. حالا شاید این شیوه محتوای اصیلش را هم از دست دادهباشد.
نه این درست نیست. از زمانی که نت وارد شد، دو گروه در موسیقیدانان پدید آمدند. یک گروه به دنبال نتنویسی رفتند و گروه دیگر به شیوه قبل باقی ماندند، تا امروز هم کشمکش میان این دو شیوه فکری باقی ماندهاست. من خودم باقیمانده همان هنرمندانی هستم که طرفدار شیوه سنتی بود و ارتباطم با همان شیوه تداوم پیدا کرده. مرحوم «علیاکبرخان شهنازی» پسر مرحوم «میرزا حسینقلی» یکی از استادانی بودند که به شیوه گوشی درس میدادند.
من سال 1347 ساگرد ایشان بودم و شاگردان دیگری هم مثل من داشتند. استادهایی مثل ایشان این خط را زنده نگه داشتند و باعث شد این شیوه سینهبه سینه به ما برسد. ایشان در هنرستان در دوره دوم هم گوشی درس میدادند و مطمئنم اگر ایشان و این شیوه در هنرستان نبود، اساتیدی مثل آقای علیزاده یا آقای طلایی هم به وجود نمیآمدند.
اگر درخت آموزش موسیقی را در ایران دنبال کنید، میبینید که میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی یکسری شاگردانی مثل «ابولحسن صبا»، «مرتضیخان نیداوود»، «ارسلان درگاهی» و... آنها هم شاگردانی تربیت کردند تا اینکه این سنت به دست ما رسید.
- تمام آن استادانی که خودشان به این شیوه تربیت شدند، دیگر چندان طرفدار این شکل آموزش نیستند.
نمیشود گفت طرفدار ندارد، باید سراغ استادانی بروید که خودشان تکنواز هستند و از آنها سوال بکنید. اگر بروید مثلا سراغ استادی که کارش موسیقی ارکسترال و چندصدایی است، اصلا غیر از شیوه نتنویسی چیز دیگری را قبول ندارد، شاید اگر واقعبین باشد، بگوید هر دو شیوه آموزش خوب است.
من معتقدم که نت لازم است، اما کافی نیست، ولی برای آنکه یک موسیقیدان ایرانی و یک سولیست خوب تربیت شود، شیوه شفاهی و گوشی لازم و کافی است. «محمدرضا شجریان»، «جلیل شهناز» و «حسن کسایی» و... کسانی هستند که آموزششان را بدون نت شروع کردند و موفق بودند.
خودم هم در ابتدا نت بلد نبودم و یادگیریاش هم برایم سخت بود، اما یادگرفتم و در ارکستر هنرستان و هم ارکستر آقای دهلوی ساز میزدم. الان هم با آنکه به موسیقی غربی آشنا هستم، اما یک تکنواز موفق کشورم. در موسیقی بومیمان موسیقیدانان بزرگی داریم که نت نمیدانند، اما هم موسیقیدانان بزرگی هستند و هم شاگردان بسیاری تربیت کردهاند، اگر بخواهیم بهشان نت یاد بدهیم و مثلا علمیشان کنیم فرهنگشان را نابود کردهایم.
اتفاق مشابه در موسیقی دستگاهی ما در تهران هم افتاد، فرق ما این بود که در مرکز بودیم و زودتر اروپایی شدیم. حالا به روزی افتادهایم که برای پیدا کردن یک تکنواز اصیل و خلاق با چراغقوه در تاریکی بگردیم. این نتیجه همان آموزشهای غلط است.
- پس نباید به داشتن موسیقیدانانی خلاق در آینده چندان امیدوار بود.
آموزش تیغ دولبه است، میتواند کشور را به سمت روشنایی ببرد یا قهقرا. اگر واقعا میخواهیم کاری بکنیم، باید ببینیم که مثلا همین اروپاییها که ما شیوه نخنمای چند قرن پیششان را در آموزش دنبال میکنیم، چه تغییراتی دادهاند. 100 سال است که راه اروپاییها را میرویم و همان خطاها را دنبال میکنیم. باید ببینیم در همین دستاورهای علمی دنیا کدام متد برای ما بهتر است.
من مادر و پدرم معلم بودند و اصولا روحیه معلمی دارم و با این حس واقعا نگران آموزش موسیقی هستم. باید متخصصانی در آموزش و پرورش، وزارت علوم و وزارت ارشاد بنشینند و چارهای بیندیشند. باید در حوزه آموزشگاهها هم نظارت صورت گیرد و وزارت ارشاد به عنوان قیم نظارت واقعی داشتهباشد.
بازرسانی بر کار این آموزشگاهها نظارت کنند که تحصیلکرده موسیقی باشند و علاوه بر نظارت بر کیفیت آموزش، بررسی کنند که یک آموزشگاه برای 5 دقیقه تدریس در هفته، 90 هزار تومان از شاگرد پول نگیرد. ضوابط مشخص شود که مثلا حداقل ساعت آموزش 30 دقیقه باشد، نه اینکه فقط از سر و شکل آموزشگاه ایراد بگیرند، در بسیاری موارد وقت و پول شاگرد ضایع میشود، مگر آنکه پای معلم باوجدان و باشرافتی در کار باشد.
پیشنهادهای سوتیتر
تقریبا همه موسیقیدانانی که در موسیقی ایرانی استاد شدهاند، به این شیوه شفاهی و گوشی آموزش دیدهاند، شما فکر میکنید اگر موسیقیدانان ما به شیوه نتنویسی آموزش دیدهبودند، ما امروز هنرمندی مثل استاد «حسن کسایی» میداشتیم؟
حرف من این است که در کنار شیوه نتنویسی باید شیوه آموزش گوشی هم باشد. اما نمیدانم چرا بعضی از دوستان میخواهند روش گوشی را بر بیندازند و بگویند همهجا باید روش نتنویسی باشد.
من مساله آموزش موسیقی را همیشه با فرآیند یادگیری زبان مادری مقایسه میکنم. بچهها اول زبان را میآموزند و بعد خواندن و نوشتن را در مدرسه یاد میگیرد.
زبان موسیقی مثل زبان کامپیوتر صفر و یک نیست، که بتوان بهراحتی مثل ریاضیات برایش چارچوب گذاشت، اگر اینطور شود که بهجای هنرمند و موسیقیدان، مهندس موسیقی تحویل دادهاید.
از زمانی که نت وارد شد، دو گروه از موسیقیدانان پدید آمدند؛ یک گروه به دنبال نتنویسی رفتند و گروه دیگر به شیوه قبل باقی ماندند. من خودم باقیمانده همان هنرمندانی هستم که طرفدار شیوه سنتی بود. سال 1347 شاگرد مرحوم «علیاکبرخان شهنازی» پسر مرحوم «میرزا حسینقلی» بودم. ارتباطم با همان شیوه تداوم پیدا کرده.
به روزی افتادهایم که برای پیدا کردن یک تکنواز اصیل و خلاق باید با چراغقوه در تاریکی بگردیم. این نتیجه همان آموزشهای غلط است.
همشهری ماه